با كمى دقت در تاریخ تمدن پى مى بریم كه از فرداى تشكیل جامعه بشرى، جرم و جنایت هم در جامعه رخ داده است انسانى كه زمانى به دور از هر قید و بندى و كاملاً آزاد در طبیعت زندگى كرده و این حالت را قرن ها و در درون خود به عنوان یك واقعیت بدیهى باور كرده بود، نمى تواند و نباید هم بتواند به راحتى قید یا قیودى را در زندگیش بپذیرد.
نزاع و درگیرى و به دنبال آن كشت و كشتار در طبیعت و نزد حیوانات هم دیده مى شود. مى توان گفت نزاع بخشى از واقعیت زندگى طبیعى است و انسان را هم گریزى از آن نیست. فقط شدت و نوع آن را مى توان امیدوار بود كه به تدریج كم شود. اگرچه در مقاطعى از زندگى نزاعات بشرى تشدید و افزایش هم یافته است. این فراز و فرودها در مقاطعى از زندگى جوامع بشرى دیده مى شود. جنگ ها و به دنبال آن كشتارهاى بى رحمانه هم نوعى از جرم و جنایت هاى جوامع بشرى است.
وقوع جرم و جنایت از فرداى تشكیل جامعه در كتاب هاى تاریخى به وفور یافت مى شود و در این رابطه شواهد زیادى قابل ارائه است. قرآن كریم هم به این شواهد اشاره دارد. نمونه اولیه نزاع بین انسان ها قتل هابیل به دست قابیل است. علت این واقعیت هاى تلخ یعنى نزاع یا جرم و جنایت در زیاده خواهى ذات انسان طبیعى نهفته است.
انسان ابتدا آزاد از هر قیدى در طبیعت زندگى مى كرد. با تشكیل جامعه لازم بود از آزادى هاى مطلق او به مقدار خیلى ناچیزى براى اینكه جامعه خود تشكیل داده دوام داشته باشد، كاسته شود. این مقدار قید اندك در زمان هاى قدیم براى بعضى از افراد آن جامعه قابل درك نبود یا بعضى افراد نمى خواستند درك و قبول كنند، به همین جهت مشكل شروع شد و درگیرى رخ مى داد.
با دوام جامعه كوچك اولیه افراد جامعه به تدریج و با گذشت ایام زیاد شدند و قبیله ها تشكیل یافتند. با تشكیل قبیله كه نشان از جمعیت زیاد و بزرگ قلمرو آنهاست، تخلف از نظم قبیله نیز به واسطه همین عوامل و عوامل دیگر از جمله تلاقى قبایل و تضاد منافع بین آنها افزایش یافت.
روانشناسی جنایی در سالهای اخیر مورد توجه واقع وهمراه با پیشرفت سایر شعب روان شناسی بسط وتوسعه یافته است. سابقاً به هیچ وجه توجهی به علل جرم از نظر کیفیت روانی وحالات خاص مجرم مبذول نمیگردید و حتی جنون یا سایر عوارض شبیه آن نمیتوانسته از موجبات معافیت از مجازات باشد. علت آن هم این بود که در آن دوران برای صدور احکام کیفری فقط خود نفس جرم مورد توجه قضات قرار می گرفته نه حالات و نفسانیات مجرم. خوشبختانه به تدریج مراجع قانونی و محاکم دادگستری به کیفیت روانی مجرم توجه نموده و مساله مسئولیت در قبال جرم مطرح گردید و در بسیاری از موارد شخصیت مجرم مورد نظر قرار گرفت. امروزه مطالعه روانشناسی کیفری اهمیت خاص یافته و نقش آن در شناخت مجرم کاملاً آشکار شده است.
شخصیت عبارت است از جمیع احساسات و عواطف و انگیزهها و همچنین خلق و خوی که شخص را با محیط سازگار میسازد. بنابراین شخصیت در حقیقت کیفیتی است که سبب آشکار شدن خصوصیات خاص بشری شده و آنچه را که به نام صفات انسانی میخوانیم درحقیقت جزء شخصیت فرد به شمار می رود.
ما برای اینکه بدانیم روانشناسی جنایی چیست، در ابتدا به تعریف کوتاهی از روانشناسی می پردازیم؛ اهداف روانشناسی را بیان می کنیم واز رشته ها دیگری که با روانشناسی جنایی تعامل دارند نام می بریم.
تعریف روانشناسی:
روانشناسی علم مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی است. ( Hockenbury & Hockenbury 2007 - p3 )
رفتار: به هر نوع پاسخ ارگانیزم که در مقابل محرک های درونی و بیرونی ارائه می شود رفتار می گوییم؛ که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم و با ابزار قابل رویت است( اتکینسون و همکاران - ترجمه رفیعی : ص 287).
فرایند ذهنی: به اندیشه ها، هیجان ها، احساس ها، و انگیزه هایی که افراد تجربه می کنند، فرایندهای ذهنی گفته می شود؛ که برای افراد دیگر به طور مستقیم قابل مشاهده نیست( همان منبع ).
همچنانکه نابسامانی اجتماعی یکی از علل وقوع جرائم است، برقراری نظامات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی صحیح نیز به نوبه خود از جرائم میکاهد، ولی هیچیک از اینها جای دیگری را نمیگیرد. همچنین از طریق تقویت ایمان و ایجاد تربیت صحیح و اصلاح جامعه و از بین بردن علل وقوع جرم میتوان از تعداد جرمها و جنایتها تا حدود زیادی کاست و باید هم از این راهها استفاده کرد، ولی نمیتوان انکار کرد که مجازات هم در جای خود لازم است و هیچیک از امور دیگر اثر آن را ندارد.
نقش قوانین جزایی در تربیت مجرمین
قوانین جزائی برای تربیت مجرمین و برای برقراری نظم در جامعهها ضروری و لازم است، هیچ چیز دیگری نمیتواند جانشین آن گردد. این که برخی میگویند بجای مجازات باید مجرم را تربیت کرد و بجای زندان باید دارالتأدیب ایجاد کرد، یک مغالطه است، تربیت و ایجاد دارالتأدیب، بیشبهه لازم و ضروری است.
مسلما تربیت صحیح از میزان جرائم میکاهد، همچنانکه نابسامانی اجتماعی یکی از علل وقوع جرائم است و برقراری نظامات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی صحیح نیز به نوبه خود از جرائم میکاهد، ولی هیچیک از اینها جای دیگری را نمیگیرد، نه تربیت و نه نظامات عادلانه جانشین کیفر و مجازات میگردد، و نه کیفر و مجازات جانشین تربیت صحیح و نظام اجتماعی سالم میشود.